به گزارش بام ايران خبر به نقل از خبرگزاري مهر؛ حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي روز دوشنبه ۲۰ فروردين در ديدار کارگزاران نظام، درباره لزوم پرهيز از دنياگرايي از سوي مسئولين صحبت کردند. ايشان در اين ديدار با يادآوري روحيه انقلابي و خدمتگزارانه حاکم بر مديران کشور در دهه ۶۰ فرمودند: آيا آن احساسات و رفتارهاي تحسينبرانگيز را به ياد داريد؟ آيا آن بياعتنايي به مال دنيا و اهتمام به خدمت را به ياد داريد؟ اشکال کار اين است که گاهي آن ارزشها فراموش ميشود.
اين نخستين بار نيست که رهبر انقلاب، اهميت ساده زيستي و توجه متصديان امور به اين امر مهم را گوشزد مي کنند. ايشان در ديدار اقشار مختلف مردم در تاريخ ۱۱ مردادماه سال ۹۵ با بيان اينکه اشرافيگري بلاي کشور است فرمودند: وقتي اشرافيگري در قلّههاي جامعه به وجود آمد، سرريز خواهد شد به بدنه؛ آن وقت شما ميبينيد فلان خانوادهاي که وضع معيشتي خوبي هم ندارد، وقتي مي خواهد پسرش را داماد کند يا دخترش را عروس کند يا فرض کنيد مهماني بگيرد، مجبور است به سبک اشرافي حرکت بکند. بر اساس تاکيد دوباره رهبر معظم انقلاب بر بازگشت به مشي رفتاري بعضي از مسئولان، برخي از رفتارهاي مسئولان دهه ۶۰ مورد بازخواني قرار مي گيرد.
شهيد رجايي؛ رطب خورده اي که منع رطب مي کرد
يکي از نمونه هاي بارز ساده زيستن در ميان مسئولان دهه شصت که همگان روي آن استناد مي کنند، نحوه زندگي شهيد محمدعلي رجايي است. شهيد رجايي که پس از پيروزي انقلاب اسلامي هم با عنوان نخستوزير و هم در سمت رئيسجمهور به خدمت پرداخت، مملو از سادگي و به دور از هرگونه زرق و برق دنيايي است.
شهيد رجايي مسئولان را به امانتداري فرامي خواند و مي گفت: برادران، اين رسم مسئوليتپذيري و امانتداري از جانب ملت نيست. من که تازه از سخن گفتن با ملت محروم آمدهام و آنان را در راه تحقق اهداف جمهوري اسلامي و مقاومت در جنگ و دفاع مقدس به شکيبايي در مقابل کمبودها توصيه کردهام که رعايت صرفهجويي را بکنند، چگونه خود را مشمول «رطب خورده منع رطب چون کنم» قرار دهم و تمام گفتههاي خود را نقض کرده و زير پا بگذارم؟
از طرف ديگر، شهيد رجايي در رفت و آمدهاي درون شهري خود، واهمه اي از استفاده از موتورسيکلت نداشت و اين امر را مغاير با شان و جايگاه نخست وزيري خود نمي دانست. در همين باره «حميد داودآبادي» پژوهشگر تاريخي نامه اي را متعلق به شهريورماه سال ۵۹ منتشر کرد که مضمون آن چنين است: «محرمانه پليس تهران - امور اجتماعي. برابر اطلاع روز ۵۹/۶/۵ آقاي رجائي نخست وزير گويا با يک موتورسيکلت به منزل يکي از بستگانش واقع در خيابان البرز جنب مسجد همت آبادي پلاک ۲۸ رفته و بلافاصله مامورين کلانتري ۱۲ اطلاع سپس ايشان را به مجلس اسکورت مي کنند.»
درباره سفره غذاي شهيد رجايي گفته شده که وي ناهار، شام و صبحانه را غالبا در محل کارش صرف ميکرد. او همان غذايي را ميخورد که ديگران ميخوردند. هيچ وقت از دو نوع خورشت در يک وعده غذا استفاده نميکرد و از بين دو نوع طعام مختلف، آن را که پايينتر بود انتخاب ميکرد.
ساده زيستي با ماموريت «سرکوب فتنهها»
شخصيت ديگري که مسئولان امروز کشور بايد راه و مرامش را سرلوحه کار خود قرار دهند، شهيد اسدالله لاجوردي دادستان انقلاب در دهه شصت است. پايگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامي برشي از کتاب «زندگي و مبارزات شهيد اسدالله لاجوردي» را منتشر کرده است که به نقل از «مظفر الوندي» يکي از همکاران شهيد لاجوردي نوشته شده است: شهيد لاجوردي راحتترين مرد روي زمين بود. او هيچ وابستگي به محيط و اطرافيانش نداشت. پوشيدن او در اختيار خودش بود، نه در اختيار مد و عرف زمانه. پيراهن دو جيب و شلوار پارچهاي و کفش گيوهاي و زمستانها کت طوسي رنگ مدل بيروتياش، تنها البسه مهم لاجوردي در همه جا بود.
روزنامه کيهان يک روز پس از انتشار خبر شهادت لاجوردي، با چاپ عکس دوچرخهاي که تنها مرکب شخصي نخستين دادستان نظام جمهوري اسلامي و رئيس سازمان زندانهاي کشور بود، نوشت: شهيد لاجوردي سادهزيست بود و اين سادهزيستي را تا ظهر شهادت حفظ کرد. تنها پشتوانه زندگي او مغازهاي کوچک در بازار تهران بود. شهيد لاجوردي علي رغم مخاطراتي که زندگياش را تهديد ميکرد، هيچ گاه به گرد خود حصار نکشيد. او به سرکوب فتنهها همت گماشته بود و چون سربازي خادم براي انقلاب اسلامي، هيچگاه از اين هدف دور نشد.
حسينعلي نيري معاون قضايي وقت ديوان عالي کشور هم در هفتمين مراسم بزرگداشت شهادت لاجوردي، ضمن اشاره به سهم بزرگ لاجوردي در انقلاب و ناشناخته بودن او براي مردم، درباره حساسيتي که شهيد در استفاده از بيتالمال به خرج مي داد گفت: لاجوردي در بيت المال واقعا سختگير بود و نميگذاشت يک ريال هم حيف و ميل شود. يادم هست در بحران سالهاي بعد از انقلاب که جمعيت زندانيان زياد شده بود و منافقين شورش کرده بودند، بازجو و بازپرس کم بود و افرادي از بيرون ميآمدند و آنجا خدمت ميکردند، آقازاده ايشان تشريف آوردند براي کمک. طبيعي است کسي که به نظام کمک ميکند، دست کم خرج او به عهده دولت است اما در تمام مدتي که آقازاده ايشان آنجا بودند و غذاي دادستاني را مصرف ميکردند، لاجوردي پول غذا را از جيب خود پرداخت ميکرد و ميگفت فرزند من کارمند اينجا نيست.
شهيد آيت الله مدني: مگر خدمت به مردم حقوق و مزايا مي خواهد
«عبدالرحيم عقيقي»معروف به «عقيقي بخشايشي» درباره پارسايي آيتالله مدني، «دومين شهيد محراب»مي گويد: دل ندادن به لذتهاي دنيوي از ديگر خصوصيات برجسته ايشان بود. سادگي و بيآلايشي ايشان در زندگي به حدي بود که همه را تحت تأثير خود قرار ميداد. در زماني که پدرشان فوت شدند اداره مغازه بزازي پدر به ايشان رسيد. با توجه به اينکه اين شغل در آن زمان، شغل با درآمد مکفي بود، ولي آيتالله مدني به جهت شوق به فراگيري علوم ديني، از اين رفاه و تنعم دست کشيد و رنج سفر را برخود هموار کرد و براي تحصيل علوم به قم آمد.
دنيا گريزي آيتالله مدني به حدي بود که وقتي به امامت جمعه تبريز منصوب شد، خانواده خود را به تبريز نياورد و آنان همچنان در قم زندگي ميکردند. وي در پاسخ اينکه چرا آنها را به تبريز نميآوري گفت: اگر اينها را به تبريز بياورم، روزي يکي، دو ساعت وقتم صرف اينها ميشود؛ در حالي که اين دو ساعت را هم ميتوانم به اين مردم خدمت کنم.
در دوراني که در مجلس خبرگان قانون اساسي داير بود، در يکي از جلسات، بحثي به ميان ميآيد مبني بر اينکه به نمايندگان، حقوق و حقالزحمه پرداخت شود. آيتالله مدني اين جمله را شنيد، با عصبانيتي خاص فرياد زد، مگر خدمت به مردم هم حقوق و مزايا ميخواهد و سپس به حالت اعتراض، جلسه را ترک کرد.
اين خصوصيات آيتالله مدني باعث شد تا امام(ره) بهترين تعبيرها را درباره ايشان به کار ببرد. يکي از آيت الله مدني گفت: به امام خميني(ره) گفتم، آيتالله مدني در طول روز دو تا سه ساعت بيشتر نميخوابند و وقت خود را صرف مردم ميکنند. امام فرمودند: اگر من و مدنيها بخوابيم پس چه کسي بايد کار بکند. آيتالله مدني دست راست من است.
عزت شاهي: در کميته حقوق نميگرفتيم
عزتالله مطهري (عزت شاهي) از مبارزان انقلابي و از اعضاي اصلي کميته انقلاب اسلامي در مورد بياعتنايي نيروهاي کميته به پرداخت حقوق ميگويد: ما در کميته حقوق نميگرفتيم. خودم گاهي براي يک نسخه گير بودم. تا سال ۵۹ حقوق نگرفتم چون شبانهروز در کميته بودم. شايد عيد سال ۵۹ بود که مدير تدارکات به زور سه چهار هزار تومان در جيب ما گذاشت. گفتم: نميگيرم، گفت: اين عيدي حاج آقا مهدوي است. اين اولين پولي بود که من از کميته گرفتم. بعدا حقوق بستند بعضي ميگرفتند بعضيها هم نميگرفتند.
روايت دوزدوزاني از بسته پول دست نخورده
عباس دوزدوزاني از اعضاي موسس سپاه پاسداران در خاطرات خود درباره قناعت و کمتوقعي نيروهاي انقلاب ميگويد: خاطرم هست يکي از مسئولان امور حقوق پرسنل سپاه برايم تعريف ميکرد که روزي به بانک رفتم و مقداري پول براي توزيع در بين پرسنل از بانک گرفتم، چند بسته پول بود. آنها را داخل مجموعه آوردم و در يک اتاقي قرار دادم. پرسنل سپاه را پشت در به صف کردم و گفتم که آقايان از در وارد شوند و هر چه پول احتياج دارند به عنوان حقوق از پولهاي روي ميز بردارند و از در روبرويي خارج شوند. افراد به نوبت اين کار را کردند. وقتي صف افراد به اتمام رسيد وارد اتاق شدم و خيلي تعجب کردم چون هنوز از بسته اول مقدار زيادي پول روي ميز باقيمانده بود و اين نشان ميداد که آنان حتي نه به اندازه نياز بلکه به مراتب خيلي کمتر از آن از پولها به عنوان حقوق برداشته بودند. اين امر نهايت اخلاص و از خودگذشتگي سپاهيان را ميرساند.
حساسيت شهيد صياد شيرازي به بيت المال
سرهنگ حسين کلانتري که در دفتر شهيد صياد شيرازي فعاليت ميکرد درباره رفتار فرمانده وقت ارتش ميگويد: از مواردي که رعايت ميکرد حقوق بيتالمال بود. من شاهد بودم که از منطقه با من که در دفتر ايشان بودم تماس ميگرفت و ميگفت مثلا ۳ دقيقه با مشهد با پدرم صحبت تلفني کردهام. ما در طول اين مدت تماسهاي شخصياش را يادداشت ميکرديم و ما موظف بوديم سر ماه جمعبندي کنيم و پولش را از محل حقوق وي کسر کرده و به حساب بيتالمال واريز کنيم و رسيد همه اين پرداختها هم وجود دارد.
ماجراي شيرين از شهيد باکري
منش و روش شهيد مهدي باکري، از فرماندهان دفاع مقدس، نمونه ديگر است. همسر شهيد باکري در خاطراتش درباره توجه آن شهيد به بيت المال مي نويسد: يک بار که نان نداشتيم به او(شهيد باکري) گفتم: عصر زودتر بيا خانه و نان هم حتما يادت باشد بخر. زود که نيامد هيچ، نان هم نخريد. تازه گفت: امشب مهمان هم داريم. جلسه مهممان را مجبور شدم بياورم اينجا. گفتم: نان نداريم. گفت: راست ميگويي. فرستاد بروند از تدارکات لشکر نان بياورند، رفتند آوردند. فکر کنم پنج، شش تايي بود. خودش رفت از آن ها گرفت. توي پلهها نگاه مرا ديد. حتي ديد دست دراز کردم بگيرم. گفت: تو حق نداري از اين نانها بخوري صفيه. اين نانها مال رزمندهها است. فقط آن ها حق دارند استفاده کنند.
نان بيات و چند تکه چربي
سرهنگ قاسم شريفالدين از خلبانان هوانيروز هم در بخشي از خاطرات خود که مربوط به اسفندماه سال ۶۳ است، درباره سفره غذاي يکي از شبهاي رزمندگان مينويسد: در ۲۷ اسفند سال ۶۳ انتظار به پايان رسيد، چراکه بايد با اتوبوس به منطقه اعزام بشويم. سرانجام در ساعت ۱۹ همان روز به قرارگاهي که از قبل پيشبيني شده بود رسيديم. اين قرارگاه در ۷۰ کيلومتري اهواز به رامشير و در منطقه مسطحي که اطراف آن را ارتفاعات کوچکي احاطه کرده بود قرار داشت و تعدادي چادر در آنجا بر پا شده بود. پس از ساعتي، دو دستگاه چادر ۱۲ نفري را براي استراحت ۵۰ نفر در اختيار ما گذاشتند. شام ما مقداري خورشت سبزي بدون برنج بود. با يک تکه نان بيات. اگر ميگويم خورشت سبزي منظورم مقداري آب سبز رنگ با تعداد انگشت شماري لوبيا است و خوردههاي چربي داخل آن نشان ميداد که قبلا در داخل آن گوشت بوده است.
مرضيه حديدچي: هيچ کس براي حقوق و مزايا نيامده بود
مرضيه حديدچي(دباغ) که در روزهاي ابتدايي انقلاب، در برهه اي، فرماندهي سپاه همدان را عهده دار بود، در بخشي از کتاب خاطراتش درباره انگيزه نيروهاي انقلابي از خدمت در اوايل انقلاب مي نويسد: برادران سپاهي که آن روزها با ما در سپاه همکار بودند، واقعا با جان و دل آمده بودند و جز انگيزه خدايي منظور ديگري نداشتند. روحيه انقلابي و شور و ايمان آن ها و نيز سختيها و شدايد و شرايط و فضاي ناامن منطقه غرب، آن ها را قوي و محکم کرده بود. هيچکس به خاطر حقوق و مزاياي مادي به اين راه نيامده بود و اصلا صحبت در اين خصوص براي آن ها کسر شأن بود ولي ما به حکم مسئوليت و وظيفهاي که داشتيم، نميتوانستيم نسبت به خانواده ايشان و حوايج آن ها بيتفاوت باشيم.